طبق نظریه هوش چندگانه گاردنر، دیدگاه‌های روان‌سنجی سنتی نسبت به هوش بسیار محدود و ضعیف است. گاردنر نظریه‌اش را نخستین بار در کتاب «قاب‌های ذهنی: نظریه هوش چندگانه»، در سال ۱۹۸۳ ارائه کرد. به عقیده او همه انسان‌ها دارای انواع مختلفی از هوش هستند. او در کتاب خود، هشت نوع مختلف هوش را معرفی کرد و احتمال داده است که نوع نهمی نیز به‌عنوان «هوش هستی‌گرا» وجود داشته باشد.

طبق نظریه گاردنر، برای به‌دست آوردن تمام قابلیت‌ها و استعدادهای یک فرد، نباید تنها به بررسی ضریب هوشی پرداخت بلکه انواع هوش‌های دیگر او از جمله هوش موسیقیایی، هوش درون فردی، هوش تصویری- فضایی و هوش کلامی- زبانی نیز باید در نظر گرفته شود.

نظریه گاردنر با انتقاداتی از سوی روان‌شناسان و مربیان روبه‌رو شده است. اما با وجود این، نظریه هوش چندگانه محبوبیت زیادی در بین مربیان و معلمان پیدا کرده است و بسیاری از معلمان از این نظریه در انتخاب شیوه تدریس خود استفاده می‌کنند.

تست هوش
Intelligence Test

تست هوش گاردنر آزمون بسیار پرطرفداری در سراسر جهان است. این تست بیش از اینکه یک آزمون هوش باشد، تست استعدادسنجی است. در زیر بیشترین کاربردهای تست هوش گاردنر را می آوریم.

کاربردهای تست هوش گاردنر

آگاهی از توانایی ها و ویژگی های برجسته برای انتخاب شغل مناسب

انتخاب رشته با توجه به استعدادها و ویژگی های بارز

غربالگری و مدیریت بهتر پرسنل بر اساس توانایی ها و استعدادها

آگاهی از قابلیت های فردی خود برای داشتن  زندگی بهتر و سنجیده تر

بررسی های علمی و کشف تاثیر انواع هوش بر سایر ویژگی ها

تست هوش گاردنر چیست؟

تست هوش چندگانه گاردنر نشان می دهد که دیدگاه های روانسنجی سنتی نسبت به سنجش هوش بسیار محدود است. گاردنر برای اولین بار در کتاب خود در سال ۱۹۸۳ با عنوان “چارچوب های ذهن: نظریه هوش چندگانه” نظریه خود را تشریح نموده و در آنجا اظهار می دارد که همه افراد انواع مختلفی از هوش را دارند. گاردنر ابتدا هشت هوش را مطرح نموده اما پس از آن هوش هستی شناختی را نیز پیشنهاد می کند. تستی که ای سنج برای ارزیابی هوش چندگانه انتخاب نموده است آخرین نسخه پرسشنامه استانداردی می باشد که توسط والتر مک کنزی تهیه شده است.

هوش گاردنر  را بیشتر بشناسید.

این هوش با درک بالا نسبت به صداها، ریتم ها، آهنگ ها و موسیقی ارتباط دارد. افرادی که این هوش را دارند معمولا پتانسیل های خوبی درشناخت زیر و بمی صداها داشته و این می تواند سرعت یادگیری آواز خواندن، نوازندگی و آهنگسازی را در آن ها تسریع نماید.

این بخش از هوش با منطق، تفکر انتزاعی، استدلال، درک اعداد و تفکر انتقادی مرتبط است. افراد با هوش بالای منطقی ریاضی توانایی بالایی در درک اصول زیربنایی مسائل و روابط علی پیچیده دارند.

افرادی که این نوع هوش در آن ها بالا می باشد، بیشتر با طبیعت هماهنگ هستند و اغلب علاقه مند به پرورش، کاوش در محیط و یادگیری در مورد سایر گونه ها هستند. گفته می شود که این افراد حتی از تغییرات نامحسوس در محیط خود آگاه می باشند.

این نوع هوش که گاهی با عنوان هوش دیداری شناخته شده است افرادی که از آن بهره ور هستند ترجیح می دهند به شکل تصویری فکر کنند ، یادگیری در این افراد از راه فیلم ، تصویر و ویدیو بهتر صورت می گیرد  و ماکت و نمایش یکی دیگر از راه های یادگیری برای آنهاست .. ذهن این افراد نسبت به رنگ ، شکل ، فرم ، فضا و ارتباط بین این عوامل حساس است.

کسانی که هوش بین فردی قوی دارند، در درک و تعامل با افراد دیگر خوب عمل می کنند. این افراد در ارزیابی احساسات، انگیزه ها، تمایلات دیگران مهارت دارند

افرادی که در این هوش نمرات یالایی دارند در انجام حرکات بدن، کنترل و حفظ تعادل جسمانی عملکرد مطلوبی دارند. این افراد هماهنگی چشم و دست بالایی داشته و این هوش باعث می شوند بتوانند حرکات فیزیکی پیچیده را به خوبی انجام دهند

این افراد قابلیت خوبی در درک کلمات و زبان ها دارند. این افراد معمولا در خواندن، نوشتن، گفتن داستان ها و به یاد آوردن کلمات توانایی بالایی دارند

افرادی که هوش درون فردی بالایی دارند نسبت به احساسات، هیجان ها و انگیزه های خودآگاهی خوبی دارند. این افراد از خود اندیشی، رویاپردازی و ارزیابی نقاط قوت و ضعف خود لذت می برند

گاردنر معتقد است آنچه تست های هوش قدیمی نظیر تست هوش بوناردل، تست هوش کتل و تست هوش ریون می سنجند بیشتر یک یا دو جنبه از هوش را مدنظر قرار می دهند. به اعتقاد وی توانایی افراد در این تست ها نهایتا نشان دهنده هوش تجسمی و یا هوش منطقی ریاضی است. بنابراین برای هدایت افراد بر اساس توانایی های ذهنی لازم است ابعاد نه گانه هوش را در نظر بگیریم. از سوی دیگر گاردنر معتقد است که هوش قابل آموزش است و هر فرد ممکن است در چند جنبه هوشی توانایی خوبی به دست آورد